سینما پارادیزو

 

هری(اورسن ولز): هالی من و تو قهرمان نیستیم، دنیا دیگه جای قهرمانا نیست، قهرمان مال داستاناست.

 

مرد سوم(کارول رید، 1949)

 

 

      

جیم(کرک داگلاس): تمام عمرم براساس اصول زندگی کردم، حتی اگه می‌خواستم نمی‌تونستم عوض بشم.

لو: جیم یا باید همراه باد خم بشی یا می‌شکنی، لارم نیست مثل کوه باشی.

 

داستان کاراگاه(ویلیام وایلر، 1951)

 

 

 

شین(آلن لاد): آدم باید همونی باشه که هست جوئی، نمی‌تونه سرشتش رو عوض کنه. من سعی کردم ولی جواب نداد.

 

شین(جورج استیونس، 1953)

 

 

کشیش (پیش از تیرباران):

مردن سخت نیست، کار سخت درست زندگی کردنه.

 

رم شهر بی‌دفاع(روبرتو روسلینی، 1945)

 

 


قصه تابستانی


کارگردان: اریک رومر

بازیگران: ملویل پوپو، اورلیا نولن، آماندا لانگله، گوئناله سیمون

محصول: 1996 فرانسه


 گاسپار در یک شهر ساحلی با محبوبه‌اش(لنا) قرار گذاشته تا تعطیلات تابستانی را با هم بگذرانند. در دوران انتظار با مارگو آشنا می‌شود که در رستوران خاله‌اش گارسون است و مشغول کار روی پایان نامه دکترایش در زمینه قوم شناسی است. گاسپار که ریاضی خوانده دلبسته موسیقی است، ترانه می‌نویسد و آهنگ می‌سازد. مارگو هم منتظر بازگشت دوست‌پسرش است و از همان ابتدای آشنایی نوع رابطه‌اش با گاسپار را مشخص می‌کند، یک دوستی ساده. از طرفی گاسپار در نوع رابطه‌اش با لنا دچار تردید است، اینکه عشقی بین‌شان وجود دارد یا نه. مارگو به گاسپار که از آمدن لنا ناامید شده پیشنهاد می‌کند با دوستش سولن، که در یک کلوب گاسپار را دیده و از او خوشش آمده آشنا شود. وقتی گاسپار و سولن برای یک سفر کوتاه آماده می‌شوند لنا از راه می‌رسد...

 

قصۀ تابستانی سومین فیلم(به لحاظ زمان ساخت) از مجموعه "چهار فصل" اریک رومر است، گویا چندگانه سازی(که نوع مرسوم آن در تاریخ سینما سه‌گانه سازی‌ست که اغلب داستان‌ یا شخصیت‌های مرتبط با یکدیگر دارند) از علائق اریک رومر است، مانند "شش قصۀ اخلاقی" که شامل 6 فیلم‌ مستقل از یکدیگر است که ارتباط مستقیمی بین‌شان وجود ندارد(از جمله فیلم‌های:  شب من در خانه مو، عشق در بعدازظهر و ...)

اسکاتی(جیمز استوارت): به نظر شما حیف نیست که ما دو تا….

 

 

مادلین(کیم نوواک): جدا جدا پرسه بزنیم؟
اسکاتی: بله
مادلین: آدم وقتی که تنهاست پرسه می‌زنه
دو نفر که باهم باشن همیشه یه جایی می‌رن.

 

سرگیجه  محصول 1958

 

***

نلی(دولارس هارت): شاید روزی به خاطر یه اتفاق دوباره همدیگرو دیدیم.

دنی(الویس پریسلی): می‌شه بگی اون اتفاق کجا ممکنه بیفته؟ تا من حتما اونجا باشم.

 

سلطان کروئل محصول 1958

 

***

 

زندگی مثل برق و باد می‌گذره، اگر برای لحظه‌ای متوقف نشی و دوروبرت رو نگاه نکنی اونو از دست می‌دی.

 

روز تعطیل فریس بولر   محصول 1986

 

 

 

آیا اکنون که پشت می‌کنی، می‌توانم به تو بگویم

که تا سلام بعدی ذره ذره خواهم مرد؟

 

ده سال قبل در یک شبکۀ موسیقی فرانسوی، یک کلیپ سیاه و سفید قدیمی در حال پخش بود، خواننده‌ای فرانسوی‌زبان -در نمایی بسته و در جایی شبیه کافه- با چشمانی غم‌بار به دوربین زل زده بود و می‌خواند، موتیف ترانهNe me quitte pas) ) را حسرت‌بارتر از بخش‌های دیگر ترانه می‌خواند، ترانه که تمام شد فهمیدم خواننده‌اش ژاک برل(1978-1929) است، در جستجوهایم اطلاعات بیشتر به دست آوردم،  این ترانه با نام ترک مکن(Ne me quitte pas) از ترانه‌های مشهور ژاک برل بود که در سال 1959 آن را ساخته و اجرا کرده بود. و به زودی به آهنگی محبوب و پرطرفدار تبدیل شد و طی سال‌های بعد و تا به امروز به زبان‌های مختلف(بیش از 20 زبان) و توسط خوانندگان مطرحی اجرا شده است(ادیت پیاف، مارلنه دیتریش، داستی اسپرینگفیلد ،تام جونز، فرانک سیناترا، سلن دایون و....)

 

نسخه انگلیسی این آهنگ به نام اگه تو بری(If You Go Away) توسط راد مک‌کوئن(شاعر، خواننده و آهنگساز آمریکایی) تنظیم شده و به زیبایی نسخه فرانسوی است. تقریبا همه اجراهای این آهنگ، زیبا و پراحساس‌اند از اجرای پراحساس بانو داستی اسپرینگفیلد تا اجرایخاطره‌انگیز فرانک سیناترا و تام جونز و اجراهای دلنشین نسخه فرانسوی توسط ادیت پیاف، سلن دایون و...

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
|

 

 

 

شاعر روس خطاب به دختر ایتالیایی:

 

چیزی از عشق‌های ناب می‌دونی؟ بدون بوسه و نه هیچ چیز اضافۀ دیگه‌ای. خیلی ناب و خالص، به همین خاطره که خیلی بزرگن. احساسات بیان نشده هیچ‌وقت فراموش نمی‌شن.

 

 

نوستالگیا، کارگردان: آندری تارکوفسکی محصول 1983 ایتالیا و شوروی

 

کریشتف کیشلوفسکی(کارگردان فقید لهستانی) در دهه 80 میلادی براساس ده فرمان حضرت موسی یک مجموعه ده قسمتی با همین عنوان برای تلویزیون لهستان ساخت. دو قسمت از این سریال تبدیل به دو فیلم بلند سینمایی شدند: فیلمی کوتاه درباره عشق و فیلمی کوتاه درباره قتل، فیلم اول که موضوع این پست است و فیلم دوم در مذمت و نقد تکان‌دهنده‌ای است بر اعدام، به عنوان شیوه‌ای غیرانسانی و غیراخلاقی برای مرگ یک انسان.

 

 

 خلاصه داستان معمولا شرح کوتاهی از فیلم است تا خواننده کلیتی از داستان فیلم دست‌ا‌ش بیاید. در مورد این فیلم خاص، نوشتن خلاصه داستان به شیوه معمول نمی‌توانست روایت و تصویری درست و کامل  از شیدایی تومک در عشقی نامعمول را نشان بدهد.

 

 

 

 

آن: ممکنه آدمی به کلی متعلق به کَس دیگه‌ای بشه؟

ژیل: بعضی‌ها اسم اینو عشق می‌ذارن.

 

آن: پس عشق مثل مرگ می‌مونه؟ یعنی دیگه وجود نداریم؟ همه چیز تموم می‌شه؟ چرا؟ آه ژیل! اگه عاشقمی به‌‌هم صدمه نزن، زندانی‌م نکن، بذار زندگی کنم. همون‌طوری به‌هم عشق به‌ورز که من عاشقتم.. ساده و بی‌ریا

 

 

بازدیدکنندگان شب   ساختۀ مارسل کارنه  محصول 1942 فرانسه

 

زوربا: چرا جوونا باید بمیرن؟ چرا آدم باید بمیره؟

نویسنده: نمی‌دونم

زوربا: پس فایده اون همه کتاب که خوندی چیه؟ اگه کتاب به این سوال جواب نمی‌ده پس دربارۀ چی حرف می‌زنه؟

نویسنده: دربارۀ رنج مردانی که قادر نیستند به این قبیل سوالات جواب بدن.

 

 

زوربای یونانی محصول 1964